معنی فارسی catercornered
B1به معنای قرار دادن اشیاء به شکل زاویهای و غیرمستقیم است تا فضای خاصی ایجاد شود.
Positioned diagonally or at an angle, often used in reference to furniture arrangement.
- OTHER
example
معنی(example):
گربه به شکل زاویهای به میز قهوه نشسته بود و عبور از کنار آن را سخت میکرد.
مثال:
The cat sat catercornered to the coffee table, making it hard to pass.
معنی(example):
آنها مبلمان را به طور زاویهای چیدند تا اتاق بزرگتر به نظر برسد.
مثال:
They arranged the furniture catercornered to make the room feel larger.
معنی فارسی کلمه catercornered
:
به معنای قرار دادن اشیاء به شکل زاویهای و غیرمستقیم است تا فضای خاصی ایجاد شود.