معنی فارسی cavited

B1

فلز یا ماده‌ای که دچار کافیت شده و حباب‌ها در سطح آن وجود دارد.

Describes a surface that has formed cavities or pits due to cavitation.

example
معنی(example):

مهندس اشاره کرد که فلز در چند نقطه کافیت شده است.

مثال:

The engineer noted that the metal was cavited in several areas.

معنی(example):

سطوح کافیت شده می‌تواند با مرور زمان به خرابی مکانیکی منجر شود.

مثال:

Cavited surfaces can lead to mechanical failure over time.

معنی فارسی کلمه cavited

:

فلز یا ماده‌ای که دچار کافیت شده و حباب‌ها در سطح آن وجود دارد.