معنی فارسی celibatory
B1تجردی، مربوط به زندگی و فعالیتهای بدون روابط جنسی.
Pertaining to or relating to celibacy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جنبه تجردی زندگیاش به او آرامش میبخشید.
مثال:
The celibatory aspect of her life brought her peace.
معنی(example):
آنها در مورد روشهای تجردی در جامعه خود بحث کردند.
مثال:
They discussed the celibatory practices in their community.
معنی فارسی کلمه celibatory
:
تجردی، مربوط به زندگی و فعالیتهای بدون روابط جنسی.