معنی فارسی celled

B1

دارای سلول، برای توصیف موجوداتی که از سلول‌ها تشکیل شده‌اند.

Having cells; used to describe living organisms.

example
معنی(example):

اسفنج سلولی به طور مؤثری آب را جذب می‌کند.

مثال:

The celled sponge absorbs water efficiently.

معنی(example):

هر موجود سلولی در اکوسیستم نقشی دارد.

مثال:

Each celled organism plays a role in the ecosystem.

معنی فارسی کلمه celled

: معنی celled به فارسی

دارای سلول، برای توصیف موجوداتی که از سلول‌ها تشکیل شده‌اند.