معنی فارسی center man
B1مرد مرکز، بازیکنی که اغلب در موقعیت مرکز قرار دارد و مسئولیت راهبری تیم را بر عهده دارد.
A player positioned centrally, often responsible for leading and organizing play in team sports.
- NOUN
example
معنی(example):
مرد مرکز بازی را بهطور مؤثری سازماندهی کرد.
مثال:
The center man organized the play effectively.
معنی(example):
هر تیم به یک مرد مرکز قوی برای رهبری نیاز دارد.
مثال:
Every team needs a strong center man to lead.
معنی فارسی کلمه center man
:
مرد مرکز، بازیکنی که اغلب در موقعیت مرکز قرار دارد و مسئولیت راهبری تیم را بر عهده دارد.