معنی فارسی cephaloplegic
B1توصیف کننده حالتی که به فلج شدن سر وابسته است.
Relating to or characterized by paralysis of the head.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شرایط cephaloplegic میتواند به چالشهای قابل توجهی منجر شود.
مثال:
The cephaloplegic condition can lead to significant challenges.
معنی(example):
تراپیستها با بیماران cephaloplegic کار میکنند تا عملکردهای روزمرهشان را بهبود بخشند.
مثال:
Therapists work with cephaloplegic patients to improve their daily functions.
معنی فارسی کلمه cephaloplegic
:
توصیف کننده حالتی که به فلج شدن سر وابسته است.