معنی فارسی cerebropathy

B1

بیماری یا اختلالاتی که به مغز مرتبط می‌شوند.

A disease affecting the brain.

example
معنی(example):

سبرلوپاتی می‌تواند به اختلالات عصبی مختلف منجر شود.

مثال:

Cerebropathy can lead to various neurological disorders.

معنی(example):

پزشکان سبرلوپاتی را مطالعه می‌کنند تا درمان‌های بهتری بیابند.

مثال:

Doctors study cerebropathy to find better treatments.

معنی فارسی کلمه cerebropathy

: معنی cerebropathy به فارسی

بیماری یا اختلالاتی که به مغز مرتبط می‌شوند.