معنی فارسی ceremoniary
B1مراسمی، مربوط به رویدادها یا فعالیتهای رسمی و با شکوه.
Relating to or characterized by ceremony.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رهبری با مراسمدار بابت جامعه یک رویداد رسمی برگزار کرد.
مثال:
The ceremonious leader held a ceremoniary event for the community.
معنی(example):
طبیعت رسمی او او را به فردی مورد احترام تبدیل کرد.
مثال:
His ceremoniary nature made him a respected figure.
معنی فارسی کلمه ceremoniary
:
مراسمی، مربوط به رویدادها یا فعالیتهای رسمی و با شکوه.