معنی فارسی chaffed
B1حالت به وجود آمده از اصطکاک و خراش بر روی پوست.
Made sore or damaged through friction.
- verb
verb
معنی(verb):
To use light, idle language by way of fun or ridicule; to banter.
معنی(verb):
To make fun of; to turn into ridicule by addressing in ironical or bantering language; to quiz.
example
معنی(example):
رانهای دوندگان پس از ماراتن دچار خراش شدند.
مثال:
The runner's thighs chaffed after the marathon.
معنی(example):
او بعد از مهمانی به خاطر لباس تنگ دچار خراش شد.
مثال:
She felt chaffed from the tight dress after the party.
معنی فارسی کلمه chaffed
:
حالت به وجود آمده از اصطکاک و خراش بر روی پوست.
