معنی فارسی chagrining

B2

شرم، پشیمانی و ناراحتی نسبت به یک اشتباه یا شکست.

A feeling of distress or humiliation caused by failure.

example
معنی(example):

باختن در بازی برای تیم تجربه‌ای تاسف‌کننده بود.

مثال:

Losing the game was a chagrining experience for the team.

معنی(example):

او بعد از فراموش کردن روز تولد دوستش، احساس شرم و تاسف کرد.

مثال:

She felt chagrining regret after forgetting her friend's birthday.

معنی فارسی کلمه chagrining

: معنی chagrining به فارسی

شرم، پشیمانی و ناراحتی نسبت به یک اشتباه یا شکست.