معنی فارسی chairwoman

B2

رئیس زن، شخصی که ریاست یک جلسه یا سازمان را به عهده دارد.

A female chairman.

noun
معنی(noun):

A female chairperson

معنی(noun):

A charwoman

example
معنی(example):

رئیس جلسه، بحث را به خوبی رهبری کرد.

مثال:

The chairwoman led the discussion effectively.

معنی(example):

او به عنوان اولین رئیس زن کمیته انتخاب شد.

مثال:

She was elected as the first chairwoman of the committee.

معنی فارسی کلمه chairwoman

: معنی chairwoman به فارسی

رئیس زن، شخصی که ریاست یک جلسه یا سازمان را به عهده دارد.