معنی فارسی chammy
B1حسی که بعد از فعالیت فیزیکی یا در شرایط خاص ایجاد میشود.
A feeling experienced after physical activity or in specific conditions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او بعد از تمرین احساس چمی کرد.
مثال:
He felt chammy after the workout.
معنی(example):
روزهای چمی به من احساس خوبی میدهند.
مثال:
Chammy days make me feel good.
معنی فارسی کلمه chammy
:
حسی که بعد از فعالیت فیزیکی یا در شرایط خاص ایجاد میشود.