معنی فارسی chapfallenly

B1

چهره‌ای غمگین، بی‌حوصله و ناامید به نظر رسیدن.

In a state of disappointment or dejection.

example
معنی(example):

پس از باختن بازی، او با چهره‌ای غمگین به نظر می‌رسید.

مثال:

He looked chapfallenly after losing the game.

معنی(example):

او با چهره‌ای غمگین شکستش را در مناظره قبول کرد.

مثال:

She chapfallenly accepted her defeat in the debate.

معنی فارسی کلمه chapfallenly

: معنی chapfallenly به فارسی

چهره‌ای غمگین، بی‌حوصله و ناامید به نظر رسیدن.