معنی فارسی chargrilling
B1روش پخت و پز که در آن غذاها بر روی زغال یا آتش کباب میشوند.
The act of cooking food over a charcoal grill.
- verb
verb
معنی(verb):
To grill on burning charcoal.
example
معنی(example):
کبابپزی زغالی یک روش محبوب پخت و پز در تابستان است.
مثال:
Chargrilling is a popular cooking method in summer.
معنی(example):
او از کبابپزی زغالی ماهی در فضای باز لذت میبرد.
مثال:
She enjoys chargrilling fish outdoors.
معنی فارسی کلمه chargrilling
:
روش پخت و پز که در آن غذاها بر روی زغال یا آتش کباب میشوند.