معنی فارسی charked

B1

چرخ کرده، اصطلاحی برای توصیف فرآیند دادن رنگ و بافت به چوب با استفاده از گرما.

Describes wood that has been charred to enhance its appearance.

example
معنی(example):

چوب چرخ کرده بود تا نمای تیره‌تری ایجاد کند.

مثال:

The wood was charked to create a darker finish.

معنی(example):

او سطح را چرخ کرده بود تا بافتی به آن بدهد.

مثال:

He charked the surface to give it texture.

معنی فارسی کلمه charked

: معنی charked به فارسی

چرخ کرده، اصطلاحی برای توصیف فرآیند دادن رنگ و بافت به چوب با استفاده از گرما.