معنی فارسی charminger

B1

شخصی که دارای جاذبه و دلنشینی است.

A person who charms others; one who has charm.

example
معنی(example):

او جاذبه‌دار گروه است.

مثال:

He is the charminger of the group.

معنی(example):

یک جاذبه‌دار می‌داند چطور به همه احساس خوشامد بگوید.

مثال:

A charminger knows how to make everyone feel welcome.

معنی فارسی کلمه charminger

: معنی charminger به فارسی

شخصی که دارای جاذبه و دلنشینی است.