معنی فارسی checkerboarded

B1

سطحی که با الگوهای مربع‌های سیاه و سفید پوشانده شده است.

Describing a surface covered with a checkerboard pattern.

example
معنی(example):

اتاق با کاشی‌های سیاه و سفید چکشی شده بود.

مثال:

The room was checkerboarded with black and white tiles.

معنی(example):

آنها کف را برای ایجاد ظاهری کلاسیک چکشی کردند.

مثال:

They checkerboarded the floor for a classic look.

معنی فارسی کلمه checkerboarded

: معنی checkerboarded به فارسی

سطحی که با الگوهای مربع‌های سیاه و سفید پوشانده شده است.