معنی فارسی cheekily
B1به معنای با بیاحترامی یا سربلند و بیپروا عمل کردن.
In a cheeky manner; impudently or irreverently.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a cheeky or impudent manner.
example
معنی(example):
او به طور بیپروا از او پرسید آیا قرار است هزینه شام را پرداخت کند.
مثال:
He cheekily asked her if she was going to pay for dinner.
معنی(example):
او بعد از پیروزی در بازی به صورت بیپروا به برادرش لبخند زد.
مثال:
She smiled cheekily at her brother after winning the game.
معنی فارسی کلمه cheekily
:
به معنای با بیاحترامی یا سربلند و بیپروا عمل کردن.