معنی فارسی cheese head

B1

لقب یا اصطلاحی برای طرفداران تیم ورزشی، به ویژه در ویسکانسین.

A term for fans of a sports team, especially in Wisconsin.

example
معنی(example):

او در طول بازی کلاهی به شکل سر پنیر wore کرد.

مثال:

He wore a cheese head hat during the game.

معنی(example):

در این منطقه به طرفداران اغلب سر پنیر گفته می‌شود.

مثال:

The fans are often called cheese heads in this region.

معنی فارسی کلمه cheese head

: معنی cheese head به فارسی

لقب یا اصطلاحی برای طرفداران تیم ورزشی، به ویژه در ویسکانسین.