معنی فارسی cheese-ball

B2

شخص یا چیزی که بسیار روبنایی یا خنده‌دار به نظر می‌رسد.

A term used for something overly sentimental or corny.

example
معنی(example):

او یک جوک کهنه گفت که یک لحظه کاملاً مسخره بود.

مثال:

He made a cheesy joke that was a total cheese-ball moment.

معنی(example):

اجرای مسخره او توسط همه لذت برده شد.

مثال:

Her cheesy performance was enjoyed by everyone.

معنی فارسی کلمه cheese-ball

: معنی cheese-ball به فارسی

شخص یا چیزی که بسیار روبنایی یا خنده‌دار به نظر می‌رسد.