معنی فارسی cheeseboard

B1

صفحه‌ای که انواع پنیرها روی آن قرار می‌گیرد.

A serving board for a selection of cheeses.

noun
معنی(noun):

A board used for serving cheeses.

example
معنی(example):

ما در مهمانی یک تابلو پنیر خوشمزه سرو کردیم.

مثال:

We served a delicious cheeseboard at the party.

معنی(example):

تابلو پنیر انواع پنیرها و میوه‌ها را داشت.

مثال:

The cheeseboard had a variety of cheeses and fruits.

معنی فارسی کلمه cheeseboard

: معنی cheeseboard به فارسی

صفحه‌ای که انواع پنیرها روی آن قرار می‌گیرد.