معنی فارسی cheesily

B1

به طرز احمقانه یا مسخره‌ای، به ویژه در باشد که احساس راحتی یا جدیت را منتقل نمی‌کند.

In a way that is corny or overly sentimental.

example
معنی(example):

او در حین عکاسی به دوربین لبخند احمقانه‌ای زد.

مثال:

He smiled cheesily at the camera during the photo shoot.

معنی(example):

این فیلم به طور احمقانه‌ای عاشقانه بود و پر از کلیشه‌ها.

مثال:

The movie was cheesily romantic, filled with clichés.

معنی فارسی کلمه cheesily

: معنی cheesily به فارسی

به طرز احمقانه یا مسخره‌ای، به ویژه در باشد که احساس راحتی یا جدیت را منتقل نمی‌کند.