معنی فارسی cheffing
B2آشپزی کردن، مخصوصاً به عنوان یک حرفه یا شغل.
The act of cooking; culinary work.
- noun
noun
معنی(noun):
The actions of a chef.
example
معنی(example):
او در آخر هفتهها برای خانوادهاش آشپزی کردن را دوست دارد.
مثال:
He enjoys cheffing for his family on weekends.
معنی(example):
آشپزی کردن نیاز به خلاقیت و حس خوب طعمشناسی دارد.
مثال:
Cheffing requires creativity and a good sense of taste.
معنی فارسی کلمه cheffing
:
آشپزی کردن، مخصوصاً به عنوان یک حرفه یا شغل.