معنی فارسی cherishingly
B2به نحوی که محبت و توجه عمیق را نسبت به چیزی نشان دهد.
In a manner that shows deep affection and appreciation.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در مورد کودکیاش با محبت صحبت کرد.
مثال:
She spoke cherishingly about her childhood.
معنی(example):
آنها به محبت یاد دوستی را که خوب بودند زنده کردند.
مثال:
They cherishingly remembered their friend's kindness.
معنی فارسی کلمه cherishingly
:
به نحوی که محبت و توجه عمیق را نسبت به چیزی نشان دهد.