معنی فارسی chicly
B1با شیوهای شیک و مدرن.
In a stylish or fashionable manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به شکل شیکی برای جشن لباس پوشید.
مثال:
She dressed chicly for the party.
معنی(example):
اتاق به طرز شیکی با هنر مدرن تزئین شده بود.
مثال:
The room was chicly decorated with modern art.
معنی فارسی کلمه chicly
:
با شیوهای شیک و مدرن.