معنی فارسی chiding
B1 /ˈtʃaɪdɪŋ/سرزنش کردن، توبیخ کردن، معمولاً به شکلی ملایم یا دوستانه بیان می‌شود.
To scold or rebuke someone gently.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To admonish in blame; to reproach angrily.
معنی(verb):
To utter words of disapprobation and displeasure; to find fault; to contend angrily.
معنی(verb):
To make a clamorous noise; to chafe.
noun
معنی(noun):
A scolding.
example
معنی(example):
معلم به خاطر انجام ندادن تکالیف، دانش‌آموز را سرزنش می‌کرد.
مثال:
The teacher was chiding the student for not doing homework.
معنی(example):
او احساس می‌کرد که او همیشه بر سر اشتباهاتش سرزنشش می‌کند.
مثال:
She felt he was always chiding her for her mistakes.
معنی فارسی کلمه chiding
:
سرزنش کردن، توبیخ کردن، معمولاً به شکلی ملایم یا دوستانه بیان می‌شود.
