معنی فارسی chieftains
B1رهبران قبیله، افرادی هستند که مسئول هدایت و نمایندگی قبیله‌ها در فرهنگ‌های بومی هستند.
Leaders of a tribe, responsible for governance and decision-making in indigenous cultures.
- noun
noun
معنی(noun):
A leader of a clan or tribe.
معنی(noun):
(by extension) A leader of a group.
مثال:
The robber chieftain divided up the spoils.
example
معنی(example):
رهبران قبیله جلسه‌ای برای بحث در مورد آینده برگزار کردند.
مثال:
The chieftains of the tribe held a meeting to discuss the future.
معنی(example):
در جوامع قبیله‌ای، رهبران معمولاً تصمیمات مهمی می‌گیرند.
مثال:
In tribal societies, chieftains usually make important decisions.
معنی فارسی کلمه chieftains
:
رهبران قبیله، افرادی هستند که مسئول هدایت و نمایندگی قبیله‌ها در فرهنگ‌های بومی هستند.
