معنی فارسی chillaxing
B1استراحت کردن و آرامش یابی به طور غیررسمی، به معنای آرامش و لذت بردن از زمان است.
A casual term for relaxing and unwinding.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To relax; to be laid back.
مثال:
Let's watch a movie with Maria and chillax tonight.
معنی(verb):
To calm down.
مثال:
Chillax dude, or they are going to know you are tripping.
معنی(verb):
To behave.
مثال:
Oi, chillax sunshine, or there's gonna be trouble!
adjective
معنی(adjective):
Relaxing, chilling.
example
معنی(example):
بعد از یک هفته طولانی در محل کار، از استراحت در آخر هفته لذت می‌برم.
مثال:
After a long week at work, I enjoy chillaxing on the weekends.
معنی(example):
او تمام روز را در کنار استخر استراحت کرد.
مثال:
She spent the entire day chillaxing by the pool.
معنی فارسی کلمه chillaxing
:
استراحت کردن و آرامش یابی به طور غیررسمی، به معنای آرامش و لذت بردن از زمان است.
