معنی فارسی chinbone

B1

چین‌استخوان، استخوانی که فک زیر را تشکیل می‌دهد و در ساختار صورت قرار دارد.

The bone that forms the lower part of the jaw, important in facial structure.

example
معنی(example):

چین‌استخوان بخش مهمی از فک انسان است.

مثال:

The chinbone is an important part of the human jaw.

معنی(example):

او در حین بازی فوتبال به چین‌استخوانش آسیب رساند.

مثال:

She injured her chinbone while playing soccer.

معنی فارسی کلمه chinbone

: معنی chinbone به فارسی

چین‌استخوان، استخوانی که فک زیر را تشکیل می‌دهد و در ساختار صورت قرار دارد.