معنی فارسی chinkle
B1چینکل، به صدای ظریف و نازک که معمولاً ناشی از برخورد اشیاء کوچک است گفته میشود.
A delicate and light sound made by small objects hitting each other.
- NOUN
example
معنی(example):
صدای چینکل آرامشبخش بود.
مثال:
The sound of the chinkle was soothing.
معنی(example):
صدای چینکی از جوی آب نزدیک شنیدیم.
مثال:
We heard a chinkle from the nearby stream.
معنی فارسی کلمه chinkle
:
چینکل، به صدای ظریف و نازک که معمولاً ناشی از برخورد اشیاء کوچک است گفته میشود.