معنی فارسی chip away

B2

به تدریج و به‌صورت مداوم کاری را پیش بردن یا مشکلی را حل کردن.

To gradually reduce or destroy something by cutting away at it.

verb
معنی(verb):

To reduce or weaken bit by bit; often used with at.

example
معنی(example):

ما باید مشکلات را یک قدم در یک زمان به تدریج حل کنیم.

مثال:

We need to chip away at the problems one step at a time.

معنی(example):

او به تدریج سعی کرده تا بدهی‌اش را کاهش دهد.

مثال:

She has been trying to chip away at her debt gradually.

معنی فارسی کلمه chip away

: معنی chip away به فارسی

به تدریج و به‌صورت مداوم کاری را پیش بردن یا مشکلی را حل کردن.