معنی فارسی chirmed
B1جیکجیک کردن، صدای آرام و مداومی که معمولاً از جیرجیرکها یا دیگر حشرات به گوش میرسد.
To produce a soft, continuous chirping sound, typically associated with insects.
- VERB
example
معنی(example):
رادیو به آرامی در پسزمینه جیکجیک کرد.
مثال:
The radio chirmed softly in the background.
معنی(example):
با تاریک شدن شب، جیرجیرکها آهنگ خود را جیکجیک کردند.
مثال:
As night fell, the crickets chirmed their song.
معنی فارسی کلمه chirmed
:
جیکجیک کردن، صدای آرام و مداومی که معمولاً از جیرجیرکها یا دیگر حشرات به گوش میرسد.