معنی فارسی chirognomically
B1چیرگنومیکی به شیوهای از تحلیل و بررسی اشاره دارد که به ایجاد ارتباطات و الگوها از طریق بررسی ویژگیهای فیزیکی دست و انگشتان مربوط میشود.
In a manner related to the study of the shape and features of hands and fingers.
- ADVERB
example
معنی(example):
او دادهها را به صورت چیرگنومیکی ارزیابی کرد تا ارتباطات را درک کند.
مثال:
He evaluated the data chirognomically to understand the connections.
معنی(example):
نتایج به صورت چیرگنومیکی تحلیل شدند تا الگوها را آشکار کنند.
مثال:
The results were analyzed chirognomically to reveal patterns.
معنی فارسی کلمه chirognomically
:
چیرگنومیکی به شیوهای از تحلیل و بررسی اشاره دارد که به ایجاد ارتباطات و الگوها از طریق بررسی ویژگیهای فیزیکی دست و انگشتان مربوط میشود.