معنی فارسی chirometer

B1

ابزاری برای اندازه‌گیری اندازه دست‌ها.

An instrument used for measuring the size of hands.

example
معنی(example):

یک کیرو متر اندازه دست‌ها را اندازه‌گیری می‌کند.

مثال:

A chirometer measures the size of hands.

معنی(example):

کیرو متر در مطالعه اندازه دست‌ها در میان جمعیت‌ها کمک کرد.

مثال:

The chirometer helped in the study of hand sizes across populations.

معنی فارسی کلمه chirometer

: معنی chirometer به فارسی

ابزاری برای اندازه‌گیری اندازه دست‌ها.