معنی فارسی chirurgic

B2

جراحی، مرتبط با جراحی و عمل‌های پزشکی برای درمان.

Relating to surgery or surgical operations.

example
معنی(example):

تکنیک‌های جراحی در طول قرن‌ها به طور چشمگیری تکامل یافته‌اند.

مثال:

Chirurgic techniques have evolved significantly over the centuries.

معنی(example):

خوشبختانه، جراح در طول عمل به روش‌های جراحی به طور مؤثری عمل کرد.

مثال:

The surgeon applied chirurgic methods effectively during the operation.

معنی فارسی کلمه chirurgic

: معنی chirurgic به فارسی

جراحی، مرتبط با جراحی و عمل‌های پزشکی برای درمان.