معنی فارسی chloralosed
B1حالتی که در آن یک فرد تحت تأثیر کلرالوز قرار میگیرد.
Having been treated with chloralose for sedation or anesthesia.
- VERB
example
معنی(example):
بیمار قبل از عمل جراحی کلرالوز شد.
مثال:
The patient was chloralosed before the surgery.
معنی(example):
او برای آسانتر شدن فرآیند، کلرالوز شد.
مثال:
She was chloralosed to make the procedure easier.
معنی فارسی کلمه chloralosed
:
حالتی که در آن یک فرد تحت تأثیر کلرالوز قرار میگیرد.