معنی فارسی chlorophyl
B1کلروفیل، رنگدانهای سبز که در گیاهان وجود دارد و در فرآیند فتوسنتز نقش دارد.
A green pigment found in plants that is vital for the process of photosynthesis.
- NOUN
example
معنی(example):
کلروفیل برای فتوسنتز ضروری است.
مثال:
Chlorophyl is essential for photosynthesis.
معنی(example):
گیاهان از کلروفیل برای جذب نور خورشید استفاده میکنند.
مثال:
Plants use chlorophyl to absorb sunlight.
معنی فارسی کلمه chlorophyl
:
کلروفیل، رنگدانهای سبز که در گیاهان وجود دارد و در فرآیند فتوسنتز نقش دارد.