معنی فارسی christenhead
B1سرپرست مسیحی، فردی که مسئولیت یک جماعت مسیحی را بر عهده دارد.
The leader or head of a Christian community or group.
- NOUN
example
معنی(example):
سرپرست مسیحی خانواده جدیدی را که به این بخش پیوسته بود خوشامد گفت.
مثال:
The christenhead welcomed the new family joining the parish.
معنی(example):
به عنوان سرپرست مسیحی، وظایف او شامل رهبری خدمات کلیسایی است.
مثال:
As a christenhead, her duties include leading church services.
معنی فارسی کلمه christenhead
:
سرپرست مسیحی، فردی که مسئولیت یک جماعت مسیحی را بر عهده دارد.