معنی فارسی christmasing
B1کلمه‌ای غیررسمی برای توصیف فعالیت‌ها و جشن‌های مرتبط با کریسمس.
An informal term describing the activities and celebrations associated with Christmas.
- VERB
example
معنی(example):
امسال زودتر از همیشه کریسمس را با نصب چراغ‌ها در نوامبر شروع کردیم.
مثال:
We started christmasing early this year by putting up lights in November.
معنی(example):
خانواده از جشن کریسمس با موسیقی و خوراکی‌های جشنواره‌ای لذت می‌برد.
مثال:
The family enjoys christmasing together with music and festive treats.
معنی فارسی کلمه christmasing
:
کلمه‌ای غیررسمی برای توصیف فعالیت‌ها و جشن‌های مرتبط با کریسمس.
