معنی فارسی chronicled
B1ثبت یا نوشتن وقایع یا تجربیات به طور منظم و مرتب.
To record in a detailed and systematic way.
- verb
verb
معنی(verb):
To record in or as in a chronicle.
example
معنی(example):
او ماجراهایش را در یک دفتر روزانه ثبت کرد.
مثال:
She chronicled her adventures in a diary.
معنی(example):
این اتفاقات در روزنامه محلی ثبت شد.
مثال:
The events were chronicled in the local newspaper.
معنی فارسی کلمه chronicled
:
ثبت یا نوشتن وقایع یا تجربیات به طور منظم و مرتب.