معنی فارسی chuffily

B1

به صورت شاداب و با صدای چاق و چلی که ناشی از خنده باشد.

In a cheerful, lively manner, often accompanied by a sound like puffing.

example
معنی(example):

سگ با شادمانی در پارک دوید.

مثال:

The dog ran chuffily through the park.

معنی(example):

او با سرخوشی به فیلم خنده‌دار خندید.

مثال:

She laughed chuffily at the funny movie.

معنی فارسی کلمه chuffily

: معنی chuffily به فارسی

به صورت شاداب و با صدای چاق و چلی که ناشی از خنده باشد.