معنی فارسی churchwise

B1

نسبت به امور کلیسایی و نیازهای مربوط به آن آگاهی داشتن.

In relation to church matters or understanding church-related issues.

example
معنی(example):

او در درک نیازهای جامعه از نظر کلیسایی آگاه بود.

مثال:

He was churchwise in his understanding of the community's needs.

معنی(example):

دانش او در امور کلیسایی به او کمک کرد تا رویدادهای خیریه مهمی را سازماندهی کند.

مثال:

Her churchwise knowledge helped her organize important charity events.

معنی فارسی کلمه churchwise

: معنی churchwise به فارسی

نسبت به امور کلیسایی و نیازهای مربوط به آن آگاهی داشتن.