معنی فارسی cicatrizes
B1زخمها، نشانههای باقیمانده از جراحات یا بریدگیها هستند که پس از بهبودی به جا میمانند.
Scar tissue that forms after a wound has healed.
- verb
verb
معنی(verb):
To form a scar
معنی(verb):
To treat or heal a wound by causing a scar or cicatrix to form
example
معنی(example):
با گذشت زمان، زخمها میتوانند محو شوند و کمتر قابل توجه باشند.
مثال:
Over time, cicatrizes can fade and become less noticeable.
معنی(example):
زخمها میتوانند یادآور آسیبهای گذشته باشند.
مثال:
Cicatrizes can be a reminder of past injuries.
معنی فارسی کلمه cicatrizes
:
زخمها، نشانههای باقیمانده از جراحات یا بریدگیها هستند که پس از بهبودی به جا میمانند.