معنی فارسی cinched

B1 /sɪntʃt/

تنگ کردن یا محکم بستن چیزی، معمولاً برای اینکه شی‌ای بهتر جا بیفتد یا متناسب شود.

To make something tighter or more secure by pulling or fastening.

verb
معنی(verb):

To bring to certain conclusion.

معنی(verb):

To tighten down.

معنی(verb):

In the game of cinch, to protect (a trick) by playing a higher trump than the five.

example
معنی(example):

او لباس را در قسمت کمر تنگ کرد تا بهتر جا بیفتد.

مثال:

She cinched the dress at the waist to make it fit better.

معنی(example):

کمربند در حین دویدن دور کمر او تنگ شده بود.

مثال:

The belt was cinched around his waist during the run.

معنی فارسی کلمه cinched

: معنی cinched به فارسی

تنگ کردن یا محکم بستن چیزی، معمولاً برای اینکه شی‌ای بهتر جا بیفتد یا متناسب شود.