معنی فارسی circumadjacent

B1

محل یا زمینه‌ای که در اطراف یا نزدیک به یک چیز دیگر قرار دارد.

Located next to or surrounding something.

example
معنی(example):

منطقه‌ای که در اطراف دریاچه قرار دارد زیبا است.

مثال:

The circumadjacent area around the lake is beautiful.

معنی(example):

به معنای قرار گرفتن در کنار یا دور چیزی است.

مثال:

Circumadjacent means located next to or around something.

معنی فارسی کلمه circumadjacent

: معنی circumadjacent به فارسی

محل یا زمینه‌ای که در اطراف یا نزدیک به یک چیز دیگر قرار دارد.