معنی فارسی circumambulatory
B2مربوط به طواف یا دور زدن، که معمولاً در متون مذهبی یا معنوی به کار میرود.
Relating to or involved in circumambulation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مسیر طوافکننده به بازدیدکنندگان اجازه میدهد تا درباره سفر خود تأمل کنند.
مثال:
The circumambulatory path allows visitors to reflect on their journey.
معنی(example):
او در فکر عمیق مسیر طوافکننده را پیادهروی کرد.
مثال:
He walked the circumambulatory route in deep thought.
معنی فارسی کلمه circumambulatory
:
مربوط به طواف یا دور زدن، که معمولاً در متون مذهبی یا معنوی به کار میرود.