معنی فارسی cirrosely
B1به شکلی که بیانگر جریان یا حرکت باشد.
In a manner that suggests a flowing or swirling quality.
- ADVERB
example
معنی(example):
ابرازها به آرامی در آسمان جابهجا شدند.
مثال:
The clouds moved cirrosely across the sky.
معنی(example):
هنرمند منظره را بهطور دور دار نقاشی کرد و احساسی از حرکت را به تصویر کشید.
مثال:
The artist painted the landscape cirrosely, capturing a sense of movement.
معنی فارسی کلمه cirrosely
:
به شکلی که بیانگر جریان یا حرکت باشد.