معنی فارسی civilly

B1

به‌طور مودبانه و با احترام رفتار کردن.

In a polite and respectful manner.

example
معنی(example):

او حتی در حین اختلاف نظر، به‌طور مودبانه صحبت کرد.

مثال:

She spoke civilly, even during the disagreement.

معنی(example):

مهم است که در محیط‌های عمومی با ادب رفتار کنیم.

مثال:

It is important to behave civilly in public settings.

معنی فارسی کلمه civilly

: معنی civilly به فارسی

به‌طور مودبانه و با احترام رفتار کردن.