معنی فارسی clabbered

B2

شیر یا خامه‌ای که به دلیل فشار یا زمان زیاد ترش و سفت شده است.

Milk or cream that has thickened or curdled, usually due to souring.

verb
معنی(verb):

To sour or curdle.

adjective
معنی(adjective):

Thickened or curdled.

مثال:

The milk became clabbered.

example
معنی(example):

شیر بعد از اینکه خیلی بیرون مانده بود، گلوله‌ای شده بود.

مثال:

The milk had clabbered after being left out too long.

معنی(example):

نمی‌توانم از این خامه گلوله‌ای برای پخت و پز استفاده کنم.

مثال:

I can't use this clabbered cream for baking.

معنی فارسی کلمه clabbered

: معنی clabbered به فارسی

شیر یا خامه‌ای که به دلیل فشار یا زمان زیاد ترش و سفت شده است.