معنی فارسی clacketed
B1پایین بودن خطر به نوعی با صدای شکاف در بسته شدن، معمولاً با استفاده از قفل یا ماشهای.
Fastened or closed securely, often with a latch or fastening device.
- verb
verb
معنی(verb):
To move with a clackety sound.
معنی(verb):
To chatter or prattle.
example
معنی(example):
در چوبی قدیمی با یک قفل سنگین بسته شده بود.
مثال:
The old wooden door was clacketed shut with a heavy latch.
معنی(example):
جعبه به طور محکم بسته شده بود تا از باز شدن آن جلوگیری شود.
مثال:
The box was clacketed securely to prevent it from opening.
معنی فارسی کلمه clacketed
:
پایین بودن خطر به نوعی با صدای شکاف در بسته شدن، معمولاً با استفاده از قفل یا ماشهای.